مدافع ولایت

مارابنویسید فدای سر زینب (سلام الله علیها)

مدافع ولایت

مارابنویسید فدای سر زینب (سلام الله علیها)

مدافع ولایت

باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم
و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست
و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً...

شهید مدافغ حرم فدایی حضرت زینب "س"

محمود رضا بیضایی

هوای جمکران

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۱۷ ق.ظ | علی ... | ۰ نظر

من در میان جمع و دلم جای دیگر است...

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 

 

 

یازهرا"سلام الله علیها"

                        بیرق ما چادر خاکی توست

 

بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۵۷ ق.ظ | علی ... | ۰ نظر

می‏گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت: 

تو را دوست دارم...

 

یوسف گفت: ای جوان‏مرد ! دوستی تو به چه کار من آید؟

 

از این دوستی مرا به بلا افکنیو خود نیز بلا بینی!

پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی،

 او بینایی‏اش را از دست داد...

و من به چاه افتادم...

زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد

و من مدت‏ها زندانی شدم.

اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش؛

تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی...

 

یا لیتنا کنا معک

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ | علی ... | ۱ نظر

گفتم . . .

 

اگـــر در کـــربــلا بــودم

تـا پـای جـــان بــرای حُسَـــین "ع " تـــلاش مـــی کــردم

 

 گفـــت. . . 

 

 یــک حُـــسَینِ زنــده داریــم

نــامـــش مـــــهدی "عـــج " اســـت

بــــسم الله. . . 

توافقنامه با امام زمان "عج"

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۲۶ ق.ظ | علی ... | ۰ نظر

مولا جان...

 

بیا توافقنامه امضا کنیم،

 

من رآکتور قلبم را به نامت میکنم،

 

تو هم تحریم چشمانت را از من بردار ...!

یوسف زهرا"س" میدانی آقاجان

خواب مانده ایم

ازهمان روز اول

همان روز در سقیفه

همان موقع کنار در خانه

میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید

به خار در چشمان پدر نمیرسید

به جگرِ سوخته مجتبی

به ظهر عاشورا

به زندان

به زهر

وبه غربت یتیمی نمیرسید

اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید...

 

یاصاحب الزمان"عج" ...

 

یک طرف دست دعا و یک طرف بارگناه…

این تناقض ها نمک پاشیده روی زخمتان

 

الهی العفو...

                                          یازهرا"سلام الله علیها"

                                                   بیرق ما چادر خاکی توست

بلا تکلیفی

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۱۵ ق.ظ | علی ... | ۰ نظر

چه تکلیفِ سنگـــــینی است :

 ” بلا تکـــــلیفی ”

 

وقتی که نـــــمیدانم منتظرت ماندم

یا فقط خودم را به انتظار زده ام آقا...

یادت باشه

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۳۰ ق.ظ | علی ... | ۰ نظر

 شهادت ...

نوعی مدیریت است

آدمهای  معمولی خیلی هم که موفق  باشند   زندگی  خود را  مدیریت  می کنند !!  اما  شهدا...مرگ خود را نیزمدیریت میکنند!!

" شهادت " یعنی زندگی مان را کجا خرج کنیم ...
که زندگی دیگران  معنی پیدا کند !! 

                                                                                 یازهرا"سلام الله علیها"

                                                                                          بیرق ما جادر خاکی توست

مهم تویی...

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۵۹ ق.ظ | علی ... | ۰ نظر

همین است دیگر
بہ ناگہ پنجره ای باز می شود
بہ‌سمتِ‌ بهشتـ‌ ...
مهم تویے !!!
کہ چقدر
ازدلبستگے هایِ‌ این ‌طرف ِ‌پنجره
دل‌کَنده‌اے...

                                                یا زهرا"سلام الله علیها"

                                                          بیرق ما چادر خاکی توست

بسم رب الشهدا

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۱۹ ق.ظ | علی ... | ۰ نظر

شهـید_سردار_حاج_حسین_هـمدانی

 

دشمنان نمیدانند و نمیفهـمند؛
که ما برای شهـادت مسابقه میدهـیم؛
و وابستگی نداریم؛ و اعتقاد ما این است                 

که از سوی خدا آمدہ ایم و به سوی او میرویم 

 

 

                                                   یازهرا"سلام الله علیها" 

                                                           بیرق ما چادر خاکی توست

                             

 

                                             

اصغر حاج قاسم

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۶:۳۸ ب.ظ | علی ... | ۰ نظر

شهید اصغر پاشاپور که اکثرا او را با همراهی سردار قاسم سلیمانی در چند ثانیه فیلم از میان مدافعان حرم می‌شناسند، یک ماه بعد از شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی در حلب توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید.

پیکر مطهر او که توسط تروریست‌های تکفیری ربوده شده و سر از بدنش جدا شده بود، روز گذشته همزمان با اولین شب از ماه رجب و مصادف با پنجم اسفند ماه ۹۸ به کشور بازگشت.

شهید اصغر پاشاپور مستشار نظامی رزمندگان دفاع وطنی سوریه و فرمانده قرارگاه عملیاتی شمال سوریه بود که حدود هشت سال به منظور مقابله با تروریست‌های تکفیری داعش و احرار الشام در این جبهه حضور فعال داشت و عمده آموزش‌های رزمندگان سوری بر عهده او بود.

این رزمنده جبهه مقاومت ساکن شهر ری و از اولین نفراتی بود که به همراه حاج قاسم سلیمانی به منظور دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه رفت و نهایتا روز سیزده بهمن ۱۳۹۸ پس از گذشت یک ماه از شهادت سردار سلیمانی در حلب سوریه به فرماندهان و همرزمان شهید خود پیوست.

 شهید پاشاپور از اقوام (برادر همسر) شهید مدافع حرم، محمد پورهنگ بود. شهید پاشاپور از یاران نزدیک حاج قاسم سلیمانی بود که بعد از شهادت او به روایت همرزمانش بسیار بی‌تاب و بی‌قرار وصل حاج قاسم بود و نهایتا این فراق چندان طولی نکشید و بعد از حدود یک ماه او نیز به شهادت رسید. پیکر مطهر او توسط تروریست‌های احرار الشام (جبهه النصره) ربوده شده و نهایتا پیکر بی سر این شهید توسط رزمندگان مدافع حرم بعد از گذشت چندین روز با دو اسیر جبهه‌النصره تبادل شده و به کشور بازگشت. پاشاپور متولد شهرری بود و از او سه فرزند به یادگار مانده است.

زینب پاشاپور خواهر فرمانده شهید اصغر پاشاپور و همسر شهید مدافع حرم محمد پورهنگ ۹ سال از برادر شهید ش. کوچکتر است. او حالا پرچمدار صبر و مقاومت در خانواده پاشاپور است. کسی که زینب وار ایستاده و از شهدای عزیزش صحبت می‌کند. او در گفتگو با  با اشاره به نخستین اعزام‌های برادرش به سوریه می‌گوید: از همان روز‌های ابتدایی که جنگ سوریه شروع شد، برادرم برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) راهی شد. وقتی آتش جنگ بالا گرفت و نیرو‌هایی برای مقابله با تروریست‌ها به آنجا اعزام شدند، برادرم نیز مدت مرخصی‌هایی را که توسط آن به تهران می‌آمد، کوتاه کرد و بیشتر در منطقه ماند. حتی چند سال به ایران بازنگشت و من هم آخرین بار دو سال پیش بود که وقتی برای برگرداندن وسایل همسر شهیدم به سوریه رفتم، برادرم را آنجا دیدم. خود حاج اصغر هم آخرین بار عید فطر دو سال گذشته بود که به ایران آمد و به خانواده سر زد و از آن به بعددیگر نیامده بود. همه این‌ها به دلیل مسئولیت سنگین اش در منطقه بود.

اصغر پاشاپور چگونه شهید شد؟

او ادامه می‌دهد: همسر من شهید محمد پورهنگ در ایران صمیمی‌ترین رفیق برادرم، شهید پاشاپور بود. چند سال بعد از اینکه برادرم به سوریه رفت همسرم هم عازم سوریه شد و آن‌هادر یک جبهه می‌جنگیدند البته مناطق فعالیتشان با هم متفاوت بود. همسر من در منطقه درگیری مسموم شده و به خاطر مسمومیت مدتی را در بیمارستان درگیر مداوا بود که برادرم گاهی به او در بیمارستان سر می‌زد، اما وقتی همسرم به شهادت رسید، حاج اصغر به خاطر شرایط حساس منطقه نتوانست مسئولیتش را رها کند و برای شرکت در مراسم شهید پورهنگ حاضر شود.

خواهر شهید پاشاپور با اشاره به آخرین دیدار با برادر می‌گوید: وقتی آخرین بار برای دیدار برادرم به سوریه رفتم، فهمیدم آنجا مسئولیتی دارد، اما از جزئیات آن بی اطلاع بودم وقتی به شهادت رسید فهمیدیم یکی از فرماندهان ارشد منطقه بوده است. در واقع حاج اصغر روحیه نگفتن داشت. هیچ وقت از خاطرات منطقه و درگیری چیزی تعریف نمی‌کرد. بعد از اینکه حاج‌قاسم شهید شد، فیلم‌هایی از ایشان منتشر می‌شد که تصویر اطرافیانش را در فیلم محو می‌کردند تا شناسایی نشوند. ما همان موقع میان این افرادی که دور حاج‌قاسم بودند کسی را با قد و قواره برادرم می‌دیدیم و حدس میزدیم که حاج اصغر باشد، اما بعد از شهادت حاج قاسم فیلم‌ها را کامل‌تر رویت کردیم و از حضور او نزدیکی حاج قاسم به خوبی مطلع شدیم. یک ماهی که فاصله بین شهادت حاج قاسم با شهادت حاج اصغر بود برای برادرم روز‌های سختی بود و آن طور که همسرش تعریف می‌کند به شدت تحت تاثیر حاج‌قاسم بوده و با ایشان بسیار صمیمی بود و از دست دادن حاج‌قاسم برایش داغ سنگینی بود.

او همچنین به نحوه شهادت حاج اصغر اشاره کرده و می‌گوید: بار آخر شهید اصغر پاشاپور به منظور آزادسازی مناطق تحت اشغال تروریست‌های جبهه النصره و تثبیت مناطقی که تازه آزاد شده بود در منطقه عملیات حضور داشت که از ناحیه سینه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید. وقتی محل مورد اختفای آنان محاصره می‌شود، پیکر او هم به دست دشمنان می‌افتد. از روز‌های ابتدایی ما امید داشتیم که پیکرش برگردد هرچند همه اعضای خانواده متفق القول بودیم که حاضر نیستیم یک ریالی از بیت‌المال به خاطر بازگرداندن پیکر برادرم پرداخت شود. چون اصل روح اوست که حالا پیش خداست. پیکرش برای ما ارزشمند بوده و هست که با آمدنش بر سر مزارش می‌توانیم خود را تسلی دهیم، ولی پدرم اعلام کرد که به خاطر این آرامش حاضر نیستیم عزت خود را از دست بدهیم. البته دوستانش به خانواده قول داده بودند که اگر بتوانند و شرایط مهیا باشد، مبادله را انجام می‌دهند و خواست خدا این بود که مبادله صورت بگیرد. همسر شهید پورهنگ از صفات اخلاقی جالب برادر شهیدش چنین می‌گوید: همه خاطراتم از حاج اصغر آمیخته به خنده و شوخی بود. همیشه دنبال خوب کردن حال دیگران بود. یک ویژگی که خیلی در او پررنگ بود مسئولیت پذیریش بود. محال بود مسئولیت قبول کند و آن را به سرانجام نرساند. در روز‌های آخر هم منطقه که فرماندهان دستور به آزاد شدنش را داده بودند، را به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد و بعد به شهادت رسید و این یعنی آخرین ماموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت. الان هم که پیکر ایشان بازگشته است احساس می‌کنم بخشی از این وظیفه و مسئولیت باعث بازگشت پیکرش بود، زیرا او مقبولیتی در بین مردم دارد که با این بازگشت وظیفه‌اش به سرانجام خواهد رسید.

 

نحن ابناء الزهرا"س"بالروح بالدم لبیک یا حسین"ع"

 

صل الله علیک یا عقیلة العرب

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۵:۵۶ ب.ظ | علی ... | ۰ نظر

پائین تر از آنیم زبالا بنویسیم

یا اینکه بخواهیم شمارا بنویسیم

ما کوزه ی اندیشه مان کمتر از آن است

تا اینکه بخواهیم ز دریا بنویسیم

آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند

تا گوشه ی چشمی زتماشا بنویسیم

ما را لُلُلُک  لُکنت محض آففریدند

تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم

هر جا که حسین ابن علیع حک شده باید

زیرش مددی زینب کبریس بنویسیم

از وسعت نوری بنویسیم که تابید

ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید